دغدغه های فرهنگی
معنای اسراف اسراف و تبذیر در آیات قرآن و روایات ائمه(ع) مذمّت و نکوهش شده است. معیار و میزان اسراف نقش زمان در مصادیق اسراف طرح یک سؤال قناعت؛ راه حل تحلیل و چکیده پینوشتها: 1. گناهان کبیره، ج 2، ص 103. فهرست مطالب 1-سابقه روابط ایرانیان با اسلام و اسلام در یمن : 2-خوردهای فرهنگی متقابل و ایرانیان در جنگ قادسیه : 3- پیوستن متقابل اعراب و ایرانیان به یکدیگر 4- مسأله جزیه و خراج : خراج: 5- مشابهت دینی: 6- مواردی از برخورد امام علی علیه السلام با ایرانیان و تأثیر آن بر گسترش اسلام: برخی نتایج مهم فتوحات اعراب مسلمان در ایران 1- انتشار تدریجی اسلام در ایران : 2- توقف نشر مسیحیت در ایران: 3-پیدایش موالی : پی نوشت ها : 1. جا حظ ، ابوعثمان عمر بن بحر : التاج ، به کوشش استاد احمد زکی پاشا ، ترجمه حبیب الله نوبخت ، نشر تابان ، ص 19- 15 و نیز : نولدکه ، طبری ، ص385 فهرست منابع مورد استفاده 1. این اثیر : اخبار ایران ، ترجمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی ، تهران ، دنیای کتاب ، 1352 ، چاپ دوم مالک اشتر ؛ مصداق رویشی عظیم سیمای مجاهدان راه خدا در آینه ی شخصیّت ابوذر محمّد بن ابی بکر ؛ مصداق رویش غریبانه عبدالله بن خبّاب بن ارت ؛ مهاجری عاشق حجر بن عدی ؛ رویشی غریبانه در عصر امام حسن(علیه السلام) پی نوشت ها : 1- رهبر معظم انقلاب( مدظله العالی): سخنرانی مورخ 27/9/78. در تاریخ صدر اسلام ، دوران امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام ) از ویژگی خاصی برخوردار است و عمل کرد و مواضع آن حضرت در قبال مسایل اجتماعی ، همواره می تواند الگوی مناسبی برای نهضت های اسلامی باشد . امّا متأسفانه این دوران بسیار کوتاه بود و علی رغم هدایت های پیامبر گونه ی آن حضرت ، سطح فرهنگ جامعه ی اسلامی در دوران خلفا تنزّل یافته بود و فتنه های شیفتگان قدرت کارگر افتاد . و جامعه از مسیر نبوی و علوی خویش فاصله گرفته بود . رهبر معظّم انقلاب ( مدظله العالی) این دوره ی کوتاه را چنین ترسیم می نمایند: نکاتی چند در باب رویش های اجتماعی 1. پر واضح است که هر جامعه ای متناسب با ارزش هایش ، هم ریزش دارد و هم رویش که در سطوح تئوری و عملی تحقّق می یابند. رویش ها و سیمای صالحان از میان منابع اسلامی ، « نهج البلاغه » از مهم ترین متونی است که در خلال خطبه ها و نامه های متعدّد ، به خصوصیات صالحان پرداخته و ویژگی های آنان را بر شمرده است که ذیلاً به مواردی اشاره می شود و تفصیل بیشتر را به علاقمندان واگذار می کنیم: پی نوشت : 1- خامنه ای ، حضرت آیت الله العظمی : تهج البلاغه از دیدگاه مقام معظم رهبری ، سازمان تبلیغات اسلامی 1375، ص29.
منبع:دیدار آشنا
لذا برای رفع احتیاجات انسان، تمام اعضای جامعه میبایست دست در دست هم نسبتبه مشکلات یکدیگر واقف و در صدد حل آنها برآیند . از این رو، پس بخوانید:
منبع:دیدار آشنا
شاید گفته شود در جامعهای که درصد بالایی از افراد، زیر شاخص فقر زندگی میکنند، چه جای سخن گفتن از اسراف و بریز و بپاش است؟ در چنین اجتماعی بایستی از فقر و نداری سخن گفت، نه از اسراف و تبذیر.جواب آن است که اولاً اسراف و ریخت و پاش خارج از ضابطه که گناه کبیره است، خاص ثروتمندان نیست و میتواند همة افراد را شامل گردد. ثانیاً سخن، مخاطب خود را پیدا میکند؛ چنان که آب، چاله را. طرح یک معضل و فرهنگ غلط اجتماعی، مخاطب خاص خود را نشانه میگیرد؛ همانطور که شاید تلنگر و تنبهی باشد بر کسانی آگاهانه یا غیرآگاهانه در آن معضل گرفتارند.بر این اساس، نمیتوان این نکته را منکر شد که فرهنگ اسراف و تبذیر و تجملگرایی پایههای زندگی بسیاری از خانوادهها را در جامعة ما میلرزاند و از آنجا که بسیاری از آنچه مصداق بارز اسراف و تبذیر به حساب میآید، صورت نوعی ضرورت زندگی و استفادة معمولی از مواهب طبیعی را به خود گرفته، بیم آن میرود که افراد برای به دست آوردن این «ضرورت» و رسیدن به این «مواهب طبیعی» انجام دادن هرکار و چیدن هر تمهیدی را مباح بدانند. در همین نقطه است که اسراف و تبذیر شکل یک فرهنگ پذیرفته شده به خود میگیرد.از سوی دیگر، اسراف و تجملگرایی تنها به عنوان یک نقیصة اجتماعی مطرح نیست، تا گفته شود هرگاه سطح رفاه عموم مردم به نقطة مطلوبی رسید، اسراف و تجملگرایی و تبذیر و ولخرجی منطقاً مجاز است؛ بلکه این مهم به عنوان یکی از گناهان کبیره در ضمن مباحث اخلاقی و در حقیقت در قالب یکی از عواملی که انسان را از رسیدن به تکامل معنوی باز میدارد مطرح است. نگرش به اسراف از این زاویه، اهمیت مطلب را دو چندان میکند.
امام علی(ع) فرمود:«برای اسراف کننده سه علامت است: یکی آن که آنچه سزاوار او نیست، میخورد».
در روایت دیگر از امام صادق(ع) آمده است: «لباسی که برای حفظ آبرو و پوشیدن در انظار مردم تهیه کردهای، هرگاه آن را در موقع کار کردن و جایی که مناسب آن نیست بپوشی، اسراف به حساب میآید.»
در این زمینه روایات دیگری نیز وارد شده که به همین مقدار بسنده میشود.
ملاحظه میگردد که شاخصها و مرز اسراف از غیر اسراف در روایات صادره از امام علی(ع) در سه مقولة خوراک، پوشاک وخرید لوازم(که این خود دامنة وسیعی دارد) مشخص و محرز شدهاند.بیان این معیارها و میزانها راه را برای تبیین و ترسیم مصادیق اسراف و تبذیر روشن میسازد. در این خصوص، عرف و شرایط زمانی تعیینکننده است. مثلاً خریدن یک دست لباس گرانقیمت از سوی فردی که درآمد او متوسط است، مصداق اسراف است؛ جمعآوری پول با مشقت فراوان و ترتیب دادن یک مسافرت خارج از کشور برای کارمندی که درآمد او در حد حقوق کارمندی است، اسراف و تبذیر محسوب میشود. خرید یک دستگاه کامپیوتر پیشرفته برای کارگری که هر صبح بایستی سرچهارراه چشم به راه کسب باشد (و آن هم یک خط در میان) مصداق بارز اسراف و تبذیر میباشد. هرگاه نیاز ضروری انسان با خرید یک دستگاه پیکان برآورده میشود، به آب و آتش زدن و جورکردن وامهای بانکی با اقساط بالا (به اسم جعاله و مضاربه و ...) و خرید یک دستگاه پژو یا سمند و ... بدون تردید اسراف قلمداد میگردد. خرید مبلمان راحتی برای منزل برای به رخ کشیدن و چشم و همچشمی اسراف خواهد بود. اختصاص دو و نیم میلیون تومان برای خرید لوازم چوبی منزل ـ از سوی عروس ( به عنوان جهیزیه) و یا از سوی داماد (در قالب شیربها) در حالی که داماد بیکار است و این مبلغ میتواند سرمایة اولیه یک تولیدی کوچک را برایش فراهم آورد، بدون تردید اسراف است.
خرید یک دستگاه تلویزیون رنگی دویست و پنجاههزارتومانی برای یک کارگر که کل درآمد او یکصد و بیست هزارتومان در ماه میباشد و معمولاً نیمی از این مبلغ را دائمالقسط است، اسراف و تبذیر است. دهها مورد دیگر را نیز که متأسفانه در زندگی بسیاری از افراد جامعة ما شکل ضرورت به خود گرفته است، میتوان به عنوان مصادیق بارز اسراف و زیادهروی به حساب آورد.
در زمان رسول خدا(ص) و امام علی(ع) عموم مردم در فقر و بینوایی زندگی میکردند، در حالی که از زمان امام سجاد(ع) به بعد، اوضاع اقتصادی مسلمانان رونق قابل ملاحظهای یافت. به اقتضای این پیشرفت اقتصادی، تغییری در نحوة زندگی و خوراک و پوشاک ائمه(ع) نیز پیش آمد. لذا برخی افراد ظاهربین از این بزرگواران سؤال میکردند که چرا لباسهای فاخر پوشیدهاند، در حالی که اجدادشان چنین لباسهایی نمیپوشیدند. جواب آنها این بود که در زمان رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) فقر و بینوایی عمومیت داشت و پوشش مناسب زمان آنان، همان بود که آنها میپوشیدند، در حالی که در شرایط فعلی، وضع اقتصادی عموم جامعه در سطحی است که هرگاه لباسهایی همچون لباس اجدادمان بپوشیم، چه بسا مورد اهانت قرار بگیریم.
براین اساس، نمیتوان شرایط زمانی و سطح عرف و معمول جامعه را به عنوان شاخصی برای تعیین حد و مرز اسراف نادیده انگاشت. این شاخص در مرکب، خانه و سایر لوازم نیز تعیین کننده است؛ اما بایستی متوجه بود که در مورد این شاخص، یعنی سطح اقتصادی عموم جامعه، مصادرة به مطلوب و تفسیر به رأی صورت نگیرد؛ زیرا در این صورت به جای آنکه سطح اقتصادی متوسط افراد جامعه در نظر گرفته شود، یکیدو پله بالاتر میرویم. در این صورت غلتیدن در اسراف آن هم ناخواسته و البته براساس سهلانگاری دور از دسترس نیست.
به طور اجمال میتوان چنین گفت: که اولاً، استفاده از امکاناتی بهتر (اعم از خوراک و پوشاک و سایر لوازم زندگی) ذاتاً امتیازی ارزشمند نیست که ثروتمندان بر بینوایان برتری داده شده باشند؛ ثانیاً ثروتمندان نیز در معرض اسراف و تبذیر قرار دارند (البته در سطحی بالاتر از زندگی فقیران) ثالثاً ادای چند نوع حقوق مالی بر عهدة ثروتمندان است، در حالی که عموم فقیران از ادای چنین حقوقی معافند. رابعاً در عالم خلقت، تفاوت وجود دارد تا از این رهگذر رگههای پویندة اجتماعی مستحکم گردد و این غیر از تبعیض و برتری قوم و قشری بر قوم و قشر دیگر است. البته جواب تفضیلی به این سؤال، مجالی بیش از این نوشتار میطلبد و موضوعاً مورد بحث این مقاله نمیباشد.
رسول اکرم(ص) فرمود:«قناعت مالی است که تمام نمیشود»
همچنین از آن بزرگوار وارد شده است: «به آنچه خداوند به تو داده است قناعت کن، تا حسابت در روز قیامت آسان گردد.»
نیز امام صادق(ع) فرمود: «در توانمندی به آن کسی بنگر که از تو پایینتر است؛ نه آن کس که از تو برتر است؛ چرا که اینکار بیشتر تو را به قناعت وا میدارد.»
همچنین از آن حضرت روایت شده است: «کسی که در معیشت خود میانهروی کند، من ضمانت میکنم که هرگز تهیدست نگردد.»
در این میان نمیتوان نقش حاکمیت را به عنوان قوه و قدرتی که بار اصلی فرهنگ سازی بر عهدة اوست، نادیده گرفت؛ عملکرد و شیوة زندگی مسؤولان و فرهنگی که از این آبشخور ترویج میگردد، در گرایش مردم به اسراف و تبذیر و یا برعکس به قناعت و میانهروی در زندگی نقش اساسی دارد و از مهمترین کانالهایی که این فرهنگ را در جامعه ترویج میدهد، رسانههای عمومی خصوصاً نقش صداوسیما است.
بهراستی صدا وسیمای ما مبلغ کدام فرهنگ است؟ قناعت یا ...؟
در جامعة ما اگر چه سطح زندگی بسیاری از افراد در حدی متوسط دور میزند، اما بیماری اجتماعی اسراف و گرایش به تجملات، بسیاری از افراد همین قشر متوسط را در جهنمی خود ساخته میآزارد. برای رهایی از این ورطه، ترویج فرهنگ قناعت و زندگی برمدارِ اقتصاد و میانهروی چارة کار است.
2. همان، ص 100.
3. بحارالانوار، ج 77، ص 187.
در این مقاله سعی شده تا به تعامل و روابط فرهنگی – اجتماعی متقابل ایرانیان و اعراب مسلمان و نیز ورود و گسترش اسلام در ایران تا سال 40 هجری پرداخته شود . میزان سابقه روابط ایرانیان با اسلام آن چنان که از اطلاعات برخی منابع تاریخی بر می آید خیلی گسترده به نظر نمی رسید. آغاز این روابط با مسلمانان یمن بوده است به طوری که سربازان ایرانی مقیم یمن در سرکوبی « اسود عنسی» پیامبر دروغین به یاری سرداران اسلام شتافتند و سپس فرزندان این نو مسلمانان بنام « ابناء یا پسران» در اوایل دوره اسلامی تا مدتی گروهی متمایز باقی ماندند. پس از آن در جنگهای اعراب مسلمان و ایرانیان جلوه های روشنی از برخوردهای فرهنگی متقابل بین آنان مشاهده گردید که تأثیرات عمیق فرهنگی و بالنسبه خوبی را بر تسریع گرایش به اسلام برجای نهاد بطوری که ایرانیان ناراضی از نظام ناعادلانه ساسانی ، مقاومت چندانی در مقابل مسلمانان نکردند بلکه در عوض، پذیرای فرهنگ مهاجمین نیز شدند . ایرانیان اولاً از ستم طبقات حاکمه رها می شدند و ثانیا آزادی مذهبی می یافتند و این که اعراب پس از جنگها عمدتاً در رفتار خویش اعتدال بیشتری بخرج می دادند ، موجب می شد تا به تدریج به اسلام گرایش پیدا کنند .
-مسأله مهاجرت اعراب و پیوستن آنها با ایرانیان در نقاط مختلف ایران منجمله در خراسان ، تأثیر بسزایی در گرایش به اسلام داشت . عامل اخذ جزیه و خراج از نو مسلمانان ایرانی که موجب آزادی آنان در انجام مراسم مذهبی خود می شد و رفتار متعادل فاتحین ، نگرفتن اسیر و نکشتن اسراء ، نیز به نوبه خود فضای اجتماعی مسالمت آمیز و گشاده ای را فراروی ایرانیان پدید می آورد که در گرایش به اسلام اثرات نسبتاً پایداری داشت.
- تشابه دینی بین دین اسلام و دین ایرانیان را برخی محققان از عوامل گسترش اسلام در ایران می دانند و اگر چه مبانی دین زردشت با مبانی توحیدی اسلام کاملاً انطباق ندارد اما وجود مشترکاتی در آیین مزدیسنی و دین اسلام ، آمادگی ذهنی مناسبی را برای ایرانیان در پذیرش اسلام فراهم می نمود.
در پایان مهمترین نتایج فرهنگی اجتماعی ، فتوحات اسلامی در ایران مورد بررسی قرار گرفته که می توان از انتشار تدریجی اسلام در ایران ، توقف نشر مسیحیت در ایران و پیدایش موالی نام برد. قابل توجه است که موالی ایران و اسکان آنها بویژه در بصره و کوفه و آمیزش متقابل علمی و فرهنگی خاصه در دوره های بعدی بین دو عنصر عرب و ایرانی ، زمینه های مناسبی را برای ایجاد یک فرهنگ مشترک اسلامی فراهم آورد .
2. برخوردهای فرهنگی متقابل اعراب مسلمان و ایرانیان در جنگ قادسیه
3. پیوستن متقابل اعراب و ایرانیان به یکدیگر
4. مسأله جزیه و خراج و تأثیر آن در گرایش به اسلام
5. مشابهت دینی
6. مواردی از برخورد امام علی علیه السلام با ایرانیان و تأثیر آن بر گسترش اسلام
* برخی نتایج مهم فتوحات اعراب مسلمان در ایران:
1. انتقاد تدریجی اسلام در ایران
2. توقف نشر مسیحیت در ایران
3. پیدایش « موالی »
«مهتر خود را بگویید که در این شب ساعت 7 بود که خداوندگار من ، خسرو خداوندگار او را به قتل رسانید و خدا بدست پسرش شیرویه ، او را بکشت و این در سه شنبه دهم جمادی الاول سال هفتم بود.» (1)
فرستادگان بازان گشتند و سخنان حضرت را به او گفتند ؛ و سپس بازان و سایر ایرانیانی که در یمن بودند اسلام آوردند . پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به مدینه با « بازان» توافقاتی حاصل شد و پس از درگذشت او و یا به روایتی کشته شدن او در جنگ با « اسود عنسی» ، با پسرش به توافقهایی رسیدند . « کارگزارانِ کوچ نشین و سربازان ایرانی مقیم یمن که پس از فاجعه پیروزیهای در عراق از امید دریافت کمک از ایران دست شُسته بودند ظاهراً به آیین تازه اسلام درآمدند و در سرکوبی شورش اسود ، پیامبر علی به یاری سراداران اسلام شتافتند ، این ایرانیان احتمالاً تا اندازه ای جذب محیط عربی خود شده بودند ، اما فرزندانشان که « ابناء یا پسران » خوانده می شدند و در اوایل دوره اسلامی تا مدتی گروهی متمایز باقی ماندند .» (2)
این میزان سابقه ی روابط ایرانیان با اسلام ، گر چه با توجه به امپراتوری عظیم ایران آن روزگار ، آن چنان که برخی منابع گفته اند ، خیلی گسترده به نظر نمی رسید ولی با عنایت به فرسودگی نظام ساسانی و نارضایتی مردم از آن ، می توانست حداقل به عنوان روزنه ی جدیدی به سوی رهایی از ظلم و ستم آن نظام تلقی گردد.
در نوبتی دیگر « سعد» سردار سپاه اسلام ، « ربعی بن عامر » را نزد رستم فرستاد ، در حالی که رستم لباس کامل پوشیده بود و بر تختی از طلا نشسته بود و پرده ها وقالیهای زربفت گسترده بود ... او(رستم) در برابر فرشهای زربفت از اسب پایین آمد .در آغال رستم توسط مترجمش از او پرسید : چه مشکلی برای شما پیش آمده ؛ گفت: خداوند ما را مأمور نمود که بر هر کس که او بخواهد خروج کنیم و از تنگی معیشت درآمده از دنیای بزرگ خداوند بهره بریم و از ستمهای ادیان دیگر به عدل و داد اسلام پناه ببریم و مردم را بدین او بخوانیم ... هر کس پذیرفت مورد احترام ماست و هر کس نپذیرفت با او به جنگ می پردازیم ، تا این که یا ما به بهشت می رویم و یا پیروز می شویم . رستم فرصت مطالعه خواست ، سپس با فرماندهان خود در خلوت و مشورت کرد و گفت : آیا شما امروز کلامی به این استحکام و روش دیده بودید ؛ گفتند : خیر ، ولی محال است که دین این سگان را بپذیریم . بلاذری نیز این روایت را با کمی تغییرذکر کرده که رستم به مغیره گفت: می دانم که چیزی جز- تنگی معاش شما را بر این کاروا نداشته ، ما چیزهایی به شما خواهیم داد که کاملاً سیر شوید. مغیره گفت: خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی ما فرستاد و مار ا سعادت پیروی از او را داد و بفرمود تا با هر کس که مخالف دین ماست جهاد کنیم ، « حتی یعطوا الجزیه عن یدٍ و هم صاعَرونَ» ( اشاره به آیه 29 سوره توبه ). رستم از خشم فریادی زد و گفت فردا غروب نشده همه شما را به قتل می رسانیم . در رابطه با اهمیت برخوردهای نسبتاً فرهنگی و تأثیرات مسایلی که از آن اجمالاً یاد شد و برای روشن تر شدن این ادعا ذکر دو نکته ضروری و قابل توجه است ؛ یکی آن که تعداد شرکت کنندگان در جنگ آن چنان که طبری گفته سی و چند هزار نفر بوده اند که از این میان سه تا 4 هزار نفر آن مسلمانان بوده اند و غنایم آن قدر بوده که به حدود 30 هزار نفر سهم رسیده است. نکته دوم آن که ایرانیها مقاومت چندانی در مقابل مسلمانان نکردند .(3)
1. در صورتی که کافری زمینش با جنگ فتح شود و اسلام بیاورد ؛ زمین از آن او بوده و فقط باید خراج بپردازد.
2. اگر کسی بیهوده و بدون دلیل زمینش را رها کرده باشد از او می خواهند که اراضی خود را کشت کند و خراج آن را بدهد و یا زمین را به دیگری بسپارد تا زراعت کند.
3. اگر کسی زمین را 2 سال گذاشت و پس از آن کشت کرد و به محصول رسید بنا به روایتی یک سال و به روایت دیگری باید خراج 2 سال متروک شده را نیز بپردازد.
4. چون زمین حاصل خیزی را آب ببرد یا با سیلابی مورد تعرض و نابودی قرار گیرد و یا دچار آفتی شود ، از صاحب او خراج نگیرند.
5. اگر در زمینهای فتح شده ، کسی زمین مَواتی را آباد کند ، آن زمین متعلق به اوست .(8)
- قابل توجه است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در مورد گرفتن خراج از اراضی خیبر نیز اقدام کرده بود .(9)
خلیفه دوم نیز در نامه ای پس از فتح سوادایران توسط « سعد بن ابی وقاص» از سعد خواست که از غنایمی را که جنگ جویان بدست آورده اند از آنان بگیر و بقیه را هر چه ماند میان آنها تقسیم کن و زمینها را به کشاورزان آن جا برگردان ، چون اگر زمینها را میان فاتحان تقسیم کنی ، برای آنهایی که در این نواحی زندگی می کنند چیزی باقی نخواهد ماند . هم چنین وقتی که دهاقیی معروفی چون دهقان فلالیج و نهرین ، بابل و عال و نهر الملک و ... اسلام آوردند خلیفه دوم اعتراض به آنها نکرد ، زمینهای آب را نگرفت و بار جزیه را از گردنشان برداشت.(10)
- طبقات بالای جامعه ایرانی که حاکمان شهرها و قلاع نظامی نیز بودند ابتدا به شرط پرداخت خراج سر به اطاعت فرو می آوردند مثل بعضی از دهاقین اصفهان . امّا چون بعدها از التزام به مالیات سرانه و خراج احساس شرم و حقارت می کردند ، اسلام می پذیرفتند . قابل ذکر است که طبقات عالی جامعه ساسانی از پرداخت مالیات سرانه معاف بودند و پرداختن آن را همواره نوعی حقارت اجتماعی تلقی می کردند . و غالباً دیده شده است که فتح نواحی داخلی ایران بجز قسمتهایی که نفوذ اشراف و طبقات ممتاز ( مثل طبرستان و ...) بیشتر از نقاط دیگر بود ، به سرعت پیش می رفت.(11)
عشر: نوع دیگری از مالیات ارضی بود که متعلق به مسلمین بود و عبارت از محصولات اراضی آنها بود ، و بدین صورت بوده که زمینهایی را که به صلح فتح شده بود ، چنان چه در اختیار فردی مسلمان گذاشته می شد ، مشمول پرداخت عشر می گردید و بتدریج اغلب زمینها بدلیل خرید و فروش و یا در اثر اسلام آوردن صاحبان آنها در زمره زمینهای عشر می شد . نرخ عشر هم در همه جاها به طور یک سان نبوده است و اگر چه عشر مخصوص مسلمانان بود ولی گاهی اوقات غیر مسلمانان نیز به جای خراج ، عشر می پرداختند .
-علی علیه السلام مردم را در عطا برابر نهاد و کسی را بر کسی برتری نداد و موالی را هم چون اعراب اصلی عطا می داد. که در این باب به او اعتراض کردند ، پس در حالی که چوبی از زمین برداشت و آن را میان دو انگشت خود نهاد ، فرمود: « تمام قرآن را تلاوت کردم و برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق به اندازه ی این چوب برتری نیافتم .»(14)
- در موردی دیگر علی علیه السلام ، پس از آن که متوجه شد که طلحه به زبانه قتل قاتل عمر ، عده ای از ایرانیان را کشته است ، گفت که آیا اگر یک ایرانی مرتکب قتل نفسی شد نباید سایر ایرانیان را به قتل رسانید! در خاتمه این مبحث ، گر چه منابع تاریخی درباره برخورد متقابل ایرانیان و علی (علیه السلام ) آن چنان که باید نظر دقیقی ابراز نداشته اند و مضافاً به این که اصولاً باید دید با فرصت زمانی که برای آن حضرت فراهم آمد و با توجه به این مطلب که تعمیق مسایل فرهنگی اساساً نیاز به ظرف زمان طولانی تری دارد ، می توان برداشت کرد ، همان مختصر برخوردهایی که غالباً وجهه فرهنگی داشته است ، می توانست بعدها ایرانیان را در گرایش به اسلام و به ویژه تشیع ترغیب نمایند. در این دوره در حقیقت اسلامی که به ایرانیان عرضه می شود ، سوای برخوردهایی که از صحابی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چون عمار یاسر و سلمان و ... در باب فتوحات اسلامی بویژه با ایرانیان وجود دارد ، اسلامی است که از جهت تئوریک و عمل با آن چه را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) درصدد گسترش و تثبیت آن بود ، فاصله هایی اساسی داشت و همین زوایای بظاهر کوچک بود که در دوره های بعدی بویژه روی کار آمدن امویان و عباسیان به انحرافات عمیق و شگرفی در آن چه که اسلام در پی آن بود ، منجر شد . زیرا انحرافاتی که در اصل اسلام بوقوع پیوسته بود آن چنان گسترده شده بود که دیگر حتّی مساعی امیرالمؤمنین و سایر ائمه (علیهم السلام) هم نتوانست آنها را به نقطه مورد نظر اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازگرداند. نکته دیگری که ذکر آن در ایده ها نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که اسلامی که در این دوره به ملل مغلوب و خصوصاً ایرانیان عرضه می شود در همان قالب اهل سنّت است و کوشش هایی که برخی مورخین معاصر دارند تا این که پیدایش تشیع را در این دوره در بین ایرانیان توجیه نمایند ، عمدتاً غیر تاریخی به نظر می رسد ، چرا که با توجه به پوسیدگی نظام ساسانی و نارضایتی مردم از آن و سرعت ورود اسلام به ایران با همه ضعفها و نواقص و فرصت زمانی بسیار کمی که ایرانیان برای شناخت اسلام واقعی با اسلام مهاجمین داشتند ، عملاً این کار را به دوره های طولانی تری واگذار می کرد .
در منابع تاریخی غالباً موالی به گروه های زیر گفته می شد:
الف- مسلمانان غیر عرب که با مسلمین جنگ نکرده بودند .
ب- اسیران جنگی که اسلام می آوردند و آزاد می شدند .
ج- در صورتی که اهل ذمّه اسلام می آوردند نیز در شمار موالی عرب به حساب می آمدند.
د- کسانی که با عقد موالات به یکی از قبایل عرب منسوب می شدند .
موالی که در حقیقت پست تر از اعراب قبیله ای بودند ، می باید در جنگهای قبیله ای وارد عمل می شدند ولی با وجود این بدلیل لیاقتهای ذاتی و غیر قابل انکاری که داشتند حتی به مقامات عالیه ای بویژه در دیوانها و ادارات مالی می رسیدند زیرا عربها فاقد هرگونه تجربه ای در این رابطه بودند . به هرحال ورود و مهاجرت اهراب به ایران و اسکان آنها در اردوگاههای نظامی ( کوفه ، بصره و ...) که رفته رفته به صورت مراکز شهری درآمد و آمیزش متقابل علمی و فرهنگی بویژه در دوره های بعدی بین دو عنصر عرب و ایرانی ، زمینه ای را برای ایجاد یک فرهنگ مشترک اسلامی فراهم آورد .
2. بویل ، جی ، آ : تاریخ ایران ( کمبریج) ، ترجمه حسن آنوشه ، امیرکبیر ، 1368 ، چ اول ، ج سوم قسمت اول ، ص720 به تقل از نولدکه : طبری ، صص264و 349 و 351.
3. بلاذری: فتوح البلدان ، ترجمه دکتر محمد توکل ، نشر نقره ، 1367 ، صص 364و 366 و نیز : ابن اثیر : اخبار ایران ، ترجمه دکتر باستانی پاریزی ، تهران ، دنیای کتاب ، 1365 ، چ دوم ، صص179 و 180 و دینوری: اخبار الطوال ، ترجمه مهدوی دامغانی ، نشر نی ، 1368 ، صص 152و 153 و هم چنین ، طبری : تاریخ الرسل و الملوک ، ترجمه پاینده ، نشر اساطیر ، 1362، چ دوم ، ج4 ، ص1639
4. بلاذری : فتوح البلدان ( بخش مربوط به ایران ) ، به تصحیح استاد علامه فروزان ، ترجمه آذرتاش آذرنوش ، تهران ، نشر سروش ، 1364 ، چ دوم ، ص41.
5. همان منبع: ص41- * اسواران جزء طبقات درباری ساسانی بودند و به معنی اشراف و نجبا و شاهزادگان درجه اول بوده اند و یا از دودمان ایرانی بودند که در بصره مقیم شدند در مقابل « احامره» که در کوفه ساکن شدند . مراجعه سؤدبه : التاج ، جاخط، ترجمه نوبخت ، تهران ، 1308 ، نشر تابان ، صص30 و 31
6. دنت ، دانیل : مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام ، ترجمه محمد علی موحد ، تهران ، انتشارات خوارزمی ، چ سوم ، ص170
7. بلاذری : فتوح البلدان ، ترجمه آذرنوش ، ... ، ص84
8. همان منبع : صص142و 143
9. واقدی ، محمد بن عمر : مغازی ، ترجمه دکتر مهدوی دامغانی ، تهران ، مرکز نشر دانشگاهی ، 1362 ، ج2 ، صص526و 527 ، به نقل واقدی: پس از فتح خیبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) طبق قراردادی مقرر کردند که اراضی را کشت کنند و نیم محصول را به حضرت دهند ولی بعد شکایت کردند که مسلمانان به ما تعدی می کنند لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در مسجد فرمود: «... به ایشان در مورد خونها و اموالشان امان داده ایم و شما نمی توانید اموال کسانی که با آنها پیمان داریم ، تصرف کنید مگر در مقابل حق ...»
10. بلاذری : فتوح البلدان ، ترجمه آذرنوش ، ... ، صص27و28
11. همان منبع : ص72 به بعد
12. مطهری ، استاد شهید مرتضی : خدمات متقابل اسلام و ایران ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1362 ، چ دوم ، صص204-202
13. یعقوبی ، ابن واضح : تاریخ یعقوبی ، ترجمه آیتی ، تهران انتشارات علمی و فرهنگی ، 1362 ، چ دوم ، ج دوم ، ص82 به بعد
14. همان منبع : ص82 به بعد
15. فرای ، ریچاردن : عصر زرین فرهنگ ایران ، ترجمه مسعود رجب نیا ، انتشارات سروش ، 1358 ، ص153
2. بلاذری : فتوح البلدان ، ترجمه دکتر محمد توکل ، نشر نقره ، 1367
3. بلاذری : فتوح البلدان ( بخش مربوط به ایران ) تا به تصحیح استاد علامه فروزان ، ترجمه آذرتاش آذرنوش ، تهران ، نشر سروش ، 1364 ، چاپ دوم
4. بویل ، جی ، آ. : تاریخ ایران کمبریج ، ترجمه حسن آنوشه ، امیر کبیر ، 1368 ، چاپ اول ، جلد سوم قسمت اول
5. جاحظ ، ابوعثمان عمر بن بحر : التاج ، به کوشش استاد احمد زکی پاشا ، ترجمه حبیب الله نوبخت ، نشر تابان [ بی تاریخ]
6. دنت ، دانیل : مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام ، ترجمه محمد علی موحد ، تهران ، انتشارات خوارزمی ، چاپ سوم
7. دینوری : اخبار الطوال ، ترجمه مهدوی دامغانی ، نشر نی ، 1368 ، چ سوم
8. طبری ، محمد بن جریر : تاریخ الرسل و الملوک ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، نشر اساطیر ، 1362 ، چاپ دوم ، جلد چهارم
9. فرای ، ریچاردن : عصر زرین فرهنگ ایران ، ترجمه مسعود رجب نیا ، انتشارات سروش ، 1358
10. مطهری ، استاد شهید مرتضی : خدمات متقابل اسلام و ایران ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1362 ، چاپ دوم
11. واقدی ، محمد بن عمر: مغازی ، ترجمه دکتر مهدوی دامغانی ، تهران ، مرکر نشر دانشگاهی ، 1362، چاپ دوم
12. یعقوبی: تاریخ یعقوبی ، ترجمه آیتی ، تهران ، انتشارات علیم و فرهنگی ، 1362 ، چاپ دوم
منبع:عاشورا خروش بیداری
امیرالمؤمنین (علیه السلام ) هر جا در میدان های جنگ احتیاج به زبان داشت ، عبدالله بن عباس می رفت و هر جا احتیاج به شمشیر داشت ، مالک اشتر بود ، ... مثل این رجال نه یکی نه ده تا ، نه هزار تا ، هزاران نفر بودند ...»(1) اینک به جلوه هایی از رویش ها در دیدگاه نهج البلاغه اشاره می نماییم تا از خلال ذکر سیمای مجاهدان راه خدا ، به الگوهای جاودانه ای دست یابیم که برای همه ی عصرها و نسل ها اسوه هایی ماندگار به حساب می آیند.
- بنده ی سرافراز خداوند ( بعثت الیکم عبداً من عباد الله ).
- در روز های وحشتناک ، هوشیار( لاینام ایّام الخوف).
- خستگی ناپذیر در برابر دشمن.( و لا ینکل عن الاعداء ساعات الروع).
- سخت و مقاوم در برابر دشمن( اشدّ عی الفجّار من حریق النّار).
- برخوردار از ولایت و رهبری( و اطیعوا امره فیما طابق الحقّ).
- شمشیری از شمشیرهای خدا( فانّه سیف من سیوف الله).
- مبارز سستی ناپذیر (لا کلیل الظبّه).
- دارای ضربه ها و حملات کوبنده ( و لا نابی الضّریبة ).
- برخوردار از مدیریت نظامی (فان امرکم ان تنفروا فانفروا).
- تسلیم اوامر رهبری( فانه لایقدم و لا یحجم).
- ناصح و خیرخواه مردم( و قد آثرتکم به علی نفسی لنصیحة لکم...).
- سخت گیر و توانا در برابر دشمنان( و شدّة شکیمته علی عدوکم).(2)
- ممتاز در میان یاران ( و الله لو کان جبلاً لکان قتدا).
- سازش ناپذیر( و لو کان حجراً لکان صلداً).
- دارای شخصیت برتر ( لا یرتقیه الحافر).
- دارای ارزش های دست نایافتنی ( و لا یوفی علیه الطائر).(3)
- راست کننده ی کجی ها(فلقد قوم الاود ).
- درمان کننده ی دردها ( و داوی العمد).
- برپا دارنده ی سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) ( و اقام السنّة).
- پشت کننده بر فتنه ها ( و خلّف الفتنة).
- پرهیز کننده از آلودگی ها ( ذهب نقّی الثوب).
- پرهیز کننده از زشتی ها( قلیل العیب).
- پیشگام در انجام نیکی ها ( اصاب خیرها).
- رهایی یافته از بدی ها ( و سبق شرّها).
- اطاعت کننده خدا( ادّی الی الله طاعته).
- بیم ناک از مجازات الهی(و اتّقا بحقّه ).
- سرگردانی مردم مصر بعد از مرگش ( رحل و ترکهم فی طرق).(4)
- شایسته ی فرماندهی ( و قد امرت علیکما).
- در امر فرماندهی ، مدیر و مدبّر( و قد امرت علیکما فاسمعاً له و اطیعاً).
- پناهگاه مطمئن برای نیروها( و قد... و اجعلاه درعا و مجنّا).
- شجاعت و جسارت در جنگ ( فانه ممن لا یخاف و هنه).
- دور بودن از لغزش ها و خطاها( فانه ممن ... و لا سقطته).
- برخوردار از قاطعیت ( و لا بطؤه عمّا الاسراع الیه احزم).
- بهره مند از شناخت لازم ( و لا اسراعه الی ما البطء عنه امثل).(5)
- ناصح و خیراندیش برای اسلام و رهبر( کان رجلاً لنا ناصحاً).
- سخت گیر و کوبنده نسبت به دشمنان اسلام ( و علی عدوّنا شدیداً ناقما).
- مشمول دعای رهبر ( فرحمه الله).
- بهره مند از خشنودی امام (علیه السلام ) ( و نحن عنه راضون).
- بهره مند از پاداش های الهی ( اولاه الله رضوانه).(6)
- در راه خدا خشم می کند( یا اباذر انک غضبت الله).
- امیدوار به خداوند است ( فارج من غضبت له).
- ترساننده ی دنیا پرستان است ( ان القوم خافوک علی دنیاهم)
- غیرتمند دین دار است(و خفتهم علی دینک).
- پرهیز از دنیای دنیاطلبان دارد( فاترک فی ایدیهم).
- سود برنده در آخرت است( و ستعلم من الرّابع غداً).
- مورد غبطه ی بهشتیان است(و الاکثر حسداً).
- بی از هدایای دشمنان است(و ما اغناک عمّا منعوک).
- با غیر حق انس و الفت نمی گیرد( لا یؤنسّنک الاّ الحق).
- وحشت دارد از باطل گرایی ( و لا یوحشنک الا الباطل).
- با دنیا پرستان ترک دوستی می کند.( فلو قبلت دنیاهم لا حبّوک).
- با دنیا پرستان هم کاری نمی کند( و لو قرضت منها لأمنوک).(7)
طبق فرموده ی حضرت ، او :
- مورد محبّت و اعتماد امام (علیه السلام ) بود( و لقد کان الی حبیباً).
- تربیت شده ی امام (علیه السلام) بود ( و کان لی ربیباً).(8)
فضایل دیگر محمّد بن ابی بکر عبارتند از:
- در حکومت مصر نقش کلیدی داشت ( حزننا علیه علی قدر سرورهم به).
- دشمن سرسخت شامیان بود(الا انهم نقضوا بغیضاً).
- دوستی وفادار برای امام (علیه السلام ) بود (و نقصنا حبیباً).
- امام (علیه السلام ) در شهادتش اندوهناک شد(ان حزننا علیه).
- معاویه از مرگ او شادمان شد(علی قدر سرورهم به ...).(9)
- رسیدن به مقام شهادت که برای او فضیلتی بزرگ محسوب می شود .( و محمد بن ابی بکر قد استشهد ).
- فرزندی دلسوز و خیراندیش برای امام (علیه السلام ) بود( ولداً ناصحان).
- کارگزاری تلاش گر و رنج دیده بود( و عاملاً کادحاً).
- شمشیری برنده و قاطع برای اسلام بود( و سیفاً قاطعان).
- سدّی استوار و بازدارنده در برابر دشمن به حساب می آمد( و رکناً دافعاً).(10)
حضرت امیر (علیه السلام ) در نهج البلاغه ویژگی های شخصیتی او را این چنین بر می شمارد:
- با میل و رغبت اسلام آورد ( یرحم الله خبّاب بن ارت فلقد اسلم راغباً).
- هجرتی عاشقانه در راه خدا داشت( و هاجر طائعاً).
- دارای ملکه ی قناعت و خودکفایی بود( و قنع بالکفاف).
- از خدا خشنود بود( و رضی عن الله).
- زندگی سراسر مجاهدانه ای داشت( و عاش مجاهداً).(12)
در جای دیگری نیز حضرت به ویژگی های رویش ها و الگوهای ایثار طلبی اشاره می فرمایند: « ... دریغا از برادرانم که قرآن را خواندند و بر اساس آن قضاوت کردند . در واجبات الهی اندیشه کرده و آن ها را برپا داشتند. سنت های الهی را زنده و بدعت ها را نابود کردند . دعوت جهاد را پذیرفته و به رهبر خود اطمینان داشته و از او پیروی کردند ...»(13)
امام حسین (علیه السلام ) در نامه اش به معاویه می فرماید: « آیا تو قاتل حجر بن عدی و یارانش نبودی ؟ قاتل کسانی که همه از :
- نماز گزاران و پرستندگان خداوند بودند .
- کسانی که بدعت ها را ناروا شمرده و با آن سخت مبارزه می کردند.
- کارشان امر به معروف و نهی از منکر بود.(14)
2- نهج البلاغه : ترجمه دشتی ، نامه ی 38.
3- همان : حکمت 443.
4- نهج البلاغه : ترجمه دشتی ، خطبه ی 228.
5- همان : نامه ی 13.
6- همان : نامه ی 34.
7- نهج البلاغه : ترجمه دشتی ، خطبه ی 130.
8- نهج البلاغه : ترجمه دشتی ، خطبه 68.
9- همان : حکمت 325.
10- همان : نامه 35.
11- طبری: تاریخ الرسل و الملوک ، ... ، ج4 ، صفحات 609 و 610.
12- نهج ابلاغه : ترجمه دشتی ، حکمت 43.
13- همان : خطبه 182.
14- دینوری ، ابن قتیبه : الامامة و السیاسة ، طبع 3 ، قاهره ، مکتبة مصطفی البابی الحلبی ، 1382 هـ ق ، جلد 1 ، ص180.
منبع:عاشورا خروش بیداری
« ... سطح فرهنگ و اندیشه ی مردمی که در جامعه ی اسلامی آن روز زندگی می کردند ، آن چنان بالا بود که وقتی علی بن ابی طالب (علیه السلام ) این سخنان عمیق و پر مغز را در منبر ادا می کرد ، زن و مرد ، کوچک و بزرگ ، سخن او را می فهمیدند ... پس همان طور که می بینید سطح فرهنگ جامعه علوی بالاست و در آن حدی است که نهج البلاغه را می فهمد...»(1)
2. ریزش ها آثار کوتاه مدّت و مقطعی دارند ، امّا رویش ها ماندگارند. زیرا بر اساس فطرت ، جوامع بشری و به سوی صلاح و رستگاری حرکت می کنند.
3. رویش ها نیاز به بسترهای فرهنگی و اجتماعی مناسب و ارتقای سطح فرهنگ و اندیشه ی مردم دارند ، همان گونه در ریزش ها زمینه ها و آسیب پذیری های اجتماعی نقش مؤثری ایفا می کنند.
4. هرگاه بین رهبران بزرگ اجتماعی وتوده ی مردم ، ارتباط نزدیک تری وجود داشته باشد ، زمینه برای ظهور رویش ها فراهم تر است . به طوری که دشمنان حق یا اهل باطل می کوشند تاهمواره این ارتباط خدشه دار شود . مثل ایجاد جنگ روانی و سر دادن فریاد و همهمه ی کوفیان در روز عاشورا درهنگام ایراد خطبه از سوی امام حسین (علیه السلام ) و نیز ایجاد تدابیر امنیتی و نظانی شدید در کوفه و اطراف آن و...
5. معمولاً رویش ها در دوران غربت اسلام و جبهه ی حق ، روییده اند و محصول دوران مجاهده و تلاش هستند و بر این اساس جلوه های زیباتر و ماندگارتری دارند.
- کوچک شمرنده ی دنیا( صغر الدنیا فی عینه).
- پرهیز کننده از شکم بارگی( و کان خارجاً من سلطان بطنه).
- پرهیز کننده از اسراف( و لا یکثر اذا وجد).
- پرهیز کننده از طمع ورزی ( فلا یشتهی ما لا یجد).
-بهره مند از سکونت خردمندانه ( و کان اکثر دهره صامتاً).
- سخن گویی چیره دست ( فان قال بذّ القائلین).
- پاسخ دهنده به سؤالات ( و نقع غلیل السائلین).
- پرهیز کننده از تجاوز ( و کان ضعیفاً مستضعفا).
- شیری غرّنده در کارزار ( فان جاء الجدّ فهو لیث غاب).
- شتاب کننده در نیکوکاری ( وصلّ واد).
- استدلال کننده و واقع گرا( لا یدلی بحّجة حتی یأتی قاضیاً ).
- پرهیز کننده از سرزنش دیگران ( و کان لا یلوم احد علی ما یجد).
- عذر پذیر دیگران( حتی یسمع اعتذاره ).
- پرهیز کننده از شکوه ها ( و کان لا یشکو وجغاً الا عند برئه).
- گوینده ی اهل عمل ( و کان یقول ما یفعل و لا یقول ما لا یفعل).
- تلاش در شنیدن و فهم معارف( کان علی ما یسمع ارحص منه علی ان یتکلّم).
- شکست ناپذیر در سخن و سکوت( لم یغلب علی السّکوت).
- مخالفت کننده با هواهای نفسانی ( ینظر ایّهما اقرب الی الهوی فیخالفه).(2)
- پرهیز کار و ساده زیست ( و لکن اعینونی بورع و اجتهاد).
- پرهیز کننده از زرّ اندوزی ( فو الله ما کنزت من دنیاکم تبرا).
- پاک دامن ( و عفّة و سداد).
-اهل خودسازی ( و انما هی نفسی أروضها بالتقوی).
- پرهیز کننده از دنیا پرستی ( الیک عنی یا دنیا).
- پرهیز کننده از غرور( غررتهم بالامانی).
- ادا کننده ی واجبات الهی ( طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها).
- تحمّل کننده ی سختی ها و مشکلات ( و عرکت بجنبها بؤسها).
- شب زنده دار ( و هجرت فی اللیل غمضها).
- آخرت گرا ( فی معشر اسهر عیونهم خوف معادهم).
- ذاکر و استغفار کننده ( و همهمت بذکر ربّهم شفاهم).(3)
- عمل گرا در زمان مناسب ( فاعملوا و العمل یرفع).
- شتاب کننده در توبه ( و التّوبة تنفع).
- اهل دعا و نیایش در فرصت های مناسب ( والدعاء یسمع).
- استفاده کننده ی صحیح از عمر( و بادروا بالاعمال عمراً ناکسا).
- اهل جدیّت و تلاش برای انجام اعمال نیک( فعلیکم بالجدّ و الاجتهاد).
- آماده برای سفر آخرت(و التأهّب و الاستعداد).
- توشه بردار مناسب از دنیا( و التزّودّ فی منزل الزّاد).
- مغرور نشدن به زندگی دنیا( و لا تغرّنکم الحیوة الدنیا).
- عبرت گیر از زندگی امّت های گذشته ( کما غرّت من کان قبلکم من الامم الماضیه ).
- پرهیز کننده از دنیا پرستی( فاحذروا الدنیا فانّها غدّاره).(4)
2- نهج البلاغه : ترجمه دشتی ، حکمت 289.
3- نهج البلاغه : ترجمه دشتی ، نامه ی 45.
4- همان : خطبه ی 230
Design By : Pars Skin |