سفارش تبلیغ
صبا ویژن


























دغدغه های فرهنگی

خانه، کتاب، مطالعه

نویسنده:جواد محدثی
جایگاه «کتاب»، در خانه ها و خانواده های ما کجاست؟
منظور، جای آن در تاقچه، قفسه و کمد نیست، بلکه از نظر «فرهنگ کتابخوانی» و انس با مطالعه و «مرجع» قرار دادن کتاب برای حل مشکلات فکری و اخلاقی و افزایش مطالعات دینی و تاریخی و ارتقای سطح آگاهیهای اجتماعی و سیاسی و کسب مهارتهای بیشتر در زمینه تربیت، خودسازی، مدیریت خانه، برخورد با دیگران، نظم و نظافت خانه، بهداشت و درمان خانواده، ایجاد سرگرمیهای سالم و پرکردن اوقات فراغت و غنی ساختن ایام تعطیلی است.
به عبارت دیگر، آیا «کتاب» در سبد فرهنگی خانه ما جایگاهی دارد؟ آیا به کتاب و مجله هم به عنوان یکی از «نیازها» که برای تأمین آن هزینه ای را متحمل می شویم، می نگریم؟
وقتی سخن از «خانه» و «کتاب» است، بحث «کتابخانه» هم به میان می آید، آیا کتابخانه های عمومی شهر خود را می شناسیم؟ آیا عضو کتابخانه هستیم؟ فرزندانمان را با کتابخانه ها هم آشنا می کنیم تا یکی از جاهایی را هم که می توان برای تفرج رفت (البته تفرج روحی و فکری) کتابخانه دانست؟ آیا در خانه «کتابخانه خصوصی» داریم؟ و اگر هست، چه نوع کتابهایی و از کدام نویسندگان و برای چه مخاطبانی؟ آیا اهل امانت گرفتن از کتابخانه های امانی هستیم؟ آیا از کتابهای خود به دیگران امانت می دهیم یا به احتکار کتاب می پردازیم؟
یک هزارم آنچه در رسانه های عمومی و آگهی های تبلیغاتی و پیامهای بازرگانی درباره کالاهای مصرفی و لوازم زندگی و محصولات غذایی و... پخش می شود، به «کتاب» اختصاص نمی یابد! چرا؟ آیا کتاب، جزء نیازهای زندگی نیست؟ آیا به مطالعه هم احتیاج نداریم؟ آیا چنان نیست که کتابخوانی هم بتواند برای ما رفاه روحی، آرامش اعصاب، سلامت فکر و پیشرفت علمی فراهم آورد؟ پس چرا این همه مورد غفلت است؟
آیا خانواده ها مقصرند که از چنین پیامهایی استقبال نمی کنند و آن را مهم نمی شمارند؟
آیا کوتاهی از رسانه هاست که به «رشد معنوی» به اندازه رشد صنعتی و تولیدی بها نمی دهند؟
یا عامل پول و درآمد و سودجویی، نقش تعیین کننده در «جهت گیری تبلیغات» دارد؟
به هر حال، قصد گله و انتقاد در کار نیست. طرح این همه سئوال هم برای برانگیختن ذهن و تمرکز بر روی موضوعی همچون «کتاب و مطالعه» است و رابطه ای که با این مقوله داریم.
گاهی کتاب هست، ولی کتابخوان نیست.
گاهی کتابخوان هست، ولی کتاب و دسترسی به کتابخانه نیست.
گاهی هیچ کدام نیست. و البته صورت چهارم مطلوب ترین صورت است، یعنی هم میل و اشتهای به مطالعه در جامعه و خانواده ها و بین جوانان و کودکان باشد، هم کتابهای متنوع و ارزان در زمینه های مختلف به راحتی در اختیار علاقه مندان قرار گیرد، تا پاسخی به این میل طبیعی و اشتهای مبارک باشد.
اگر هدف کارخانه ای صرفاً «افزایش تولید» باشد، بدون محاسبه خریدار و بازار فروش، شکست این کارخانه،حتمی است. به موازات تولید، باید «بازاریابی» هم کرد. کارخانه های عظیم، بخش عمده ای از تبلیغات خود را به ایجاد «جاذبه مصرف» و «جذب مشتری» اختصاص می دهند، تا تولیداتشان در انبارها راکد نماند و چرخه تولید از کار نایستد.
در «بازار کتاب» نیز چنین وضعی قابل بررسی است.
«فرهنگ مطالعه» اگر پایین باشد، تیراژ کتابها اندک و سطح تولید محصولات فرهنگی به صورت کتاب و مجله پایین خواهد بود. اگر شوقی به خرید و مطالعه کتاب نباشد و به عنوان یک «نیاز» تلقی نشود، انبارها پر از کتاب می ماند، بی آنکه مشتریان برای خرید به کتابفروشی ها سر بزنند و کتابها در قفسه های کتابخانه ها خاک خواهد خورد، بی آنکه مراجعه کنندگان، غبار فراموشی و تنهایی و غربت را از چهره کتابها بزدایند.
از بالا بودن آمار تولید کتاب چه سود، اگر مطالعه رو به کاهش باشد؟!
برای ترویج فرهنگ کتابخوانی باید برنامه سازی و تبلیغات و کارهای فرهنگی و رسانه ای کرد، تا به صورت یک «نیاز»، یک مسئله «حیاتی» و یک مایه «افتخار و امتیاز» به شمار آید.
درست است که کتاب گران است، و این یکی از عوامل روی گردانی مردم از کتاب تلقی می شود، ولی انصاف باید داد، با هزینه ای که برای خرید یک کیلو بستنی، یک هندوانه، یک پرس غذا، یک بسته چیپس و پفک و... پرداخت می شود و اغلب چند لحظه پس از خرید، مصرف شده و تمام گشته است، نمی توان یک کتاب خوب خرید و در خانه گذاشت و سالها از آن بهره گرفت، حتی به نسل بعدی به یادگار گذاشت؟
چطور است که برای یک دست لباس، برای پوشیدن یکی دو سه نوبت و پز دادن و خودنمایی کردن و کلاس داشتن، بعضی حاضرند دهها هزار تومان بپردازند، ولی دلشان نمی آید همان مبلغ را صرف تهیه یک دوره کتاب علمی، تاریخی، تفسیر، اخلاق و ... کنند؟! پس مشکل جای دیگر است. نه در گرانی کتاب! مشکل آن است که برای جنبه های فکری، علمی و فرهنگی، ارزش کمتری قایلیم، از این رو حاضر به هزینه کردن در این زمینه نیستیم.
چه اشکال دارد که در هر خانه ای یک کتابخانه کوچک، حتی در حد پنجاه جلد کتاب وجود داشته باشد که اهل خانه، همچنان که هنگام تشنگی و گرسنگی، سراغ یخچال و آشپزخانه می روند، در مواقعی هم سراغ قفسه کتاب بروند و به تغذیه روح و جان خود بپردازند؟
چه عیبی دارد که برای دریافت یک مجله خوب و سالم و آموزنده هفتگی یا ماهانه، مشترک شویم و پستچی هر هفته یا هر ماه، یک بار در خانه ما را بزند و ما با اشتیاق، آن محموله فرهنگی را از دست او بگیریم؟
باور کنید با پول عوض کردن دکوراسیون خانه یا تعویض مبل و صندلی (که اغلب از روی هوس یا چشم و هم چشمی انجام می شود) می توان یک کتابخانه جمع و جور و پربرکت در خانه تهیه کرد، می توان به فامیل هم کتاب امانی داد، می توان بچه های همسایه را هم برای استفاده از کتابها سهیم و شریک کرد.
پدری، هربار که برای خرید به بازار می رفت، یکی دو کتاب هم همراه لوازم خانگی می خرید.
مادری، هر شب از قصه های شیرین کتابهای حکایت، برای فرزندان خود می خواند.
در یک خانه، افراد خانواده قرار گذاشته بودند هر شب دو صفحه از «توضیح المسائل» را از رو می خواندند و درباره مسأله ها به بحث و گفتگو می پرداختند.
کسی را می شناسم که برای تشویق بچه های خود، به جای خریدن پفک و بستنی، کتاب و مجله می خرد، البته شوق مطالعه را هم قبلاً در فرزندانش ایجاد کرده است.
یک روز، شخصی یک سئوال علمی مطرح کرد و یافتن پاسخ را بین افراد خانواده اش به مسابقه گذاشت و از آنان خواست تا جواب را از کتابهای موجود در خانه پیدا کنند.
معلمی بود که پیوسته کتابهای جدید را که به درد خود یا خانواده اش می خورد تهیه می کرد و پس از خواندن، آن را به یک دوست یا همکار، هدیه می داد.
پدری یک روز یک نویسنده را به خانه خود دعوت کرد و خود و خانواده و فرزندانش پای صحبتهای او نشستند و این دیدار و جلسه، اثری مثبت در جذب خانواده به کتاب و مطالعه داشت.
یکی از پیشنهادهای من این است که گاهی برای بردن کادو برای کسی که خانه خریده، یا ازدواج کرده، یا از سفر حج و عتبات آمده، یا صاحب فرزند شده، به جای پارچ و لیوان و بشقاب و دسته گل و جعبه شیرینی، می توان یک بسته زیبای کادو برد که محتوای آن چندین کتاب مورد نیاز افراد خانواده درباره مثلا اخلاق معاشرت و تربیت فرزند و مسایل بهداشتی و احکام شرعی و داستانهای سازنده و هنر آشپزی و کتاب علمی و سیاسی و اعتقادی باشد، یا یک جعبه نوار کاست که تشکیل شده باشد از نوارهای: سخنرانی، ترتیل قرآن، مداحی و نوحه خوانی، سرودهای انقلابی، غزلهای عرفانی، آموزش احکام، دعای کمیل یا ندبه یا عرفه و...
به هر حال، درست است که برنامه های تلویزیون در خانواده ها جای همه چیز را گرفته است و درست است که سرگرمی هایی همچون آتاری، کامپیوتر، سی دی های مختلف بازار خوبی پیدا کرده است، ولی باز هم «کتاب» جای خود را دارد و هیچ یک از اینها جای «مطالعه» را نمی تواند و نباید بگیرد.
تشویق فرزندان به کتابخوانی، تهیه کتابهای خوب برای فرزندان و دادن «جایگاه» خاص به مقوله کتاب و مطالعه در خانه، یک اقدام فرهنگی مناسب است که پدر و مادر، یا افراد فهیم خانواده می توانند در ایجاد این «رابطه» کوشا و مؤثر باشند.
پایان این نوشته را به بازخوانی این متن کوتاه و مفید اختصاص می دهیم:
«لحظات تنهایی و دلتنگی خود را با مطالعه پرکنیم.
کتابخانه، معبد اهل دانش و محراب مقدس علم آموزی است.
کتاب، معلمی ساده و صمیمی و همیشه در دسترس است که بی ادعا و تکلف و منت، آنچه دارد در اختیار ما می گذارد.
مطالعه، غذای روح و درمان بیماریهای فکری است. اگر غذای مسموم بخوریم، حیاتمان به خطر می افتد. زیان و خطر کتابهای ناسالم، بیش از غذای فاسد است؛ پس باید در گزینش کتاب، دقیق بود.
کم خونی «رگهای ایمان» را باید با مطالعه آثار خوب جبران کرد. شناخت کتاب خوب بسیار مهم است. کتاب خوب آن است که هم مفید باشد، هم سالم و مطمئن.
وقتی در میان نویسندگان، بیماردلانی هستند و وقتی در میان کتابها و مجلات، نمونه های ناسالم و آلوده هم وجود دارد، چه باید کرد؟ جز دقت و احتیاط؟!
هرکه از کتاب و مطالعه بیگانه است، غریب و تنهاست.»

نوشته شده در چهارشنبه 91/4/7ساعت 6:47 عصر توسط خادم نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin